سوال: دیدگاه مسیحیان در مورد خودکشی چیست؟ کتاب مقدس درباره خودکشی چه میگوید؟
جواب: مطابق کلام خدا، ارتکاب به خودکشی، ملاک عدم وارد شدن به آسمان نیست. چنانکه یک فرد نجات نیافته مرتکب خودکشی شود، در عمل کاری نکرده جز "سرعت" بخشیدن سفرش به دریاچه آتش. در جهنم بودن کسی که خودکشی میکند تنها به این خاطر است که نجات عیسی مسیح را رد نموده است؛ نه صرف عمل خودکشی. در کتاب مقدس نام چهار شخص که خودکشی کردهاند آمده است: شائول (اول سموئیل 31 : 4)، آخیتوفل (دوم سموئیل 17: 23)، زمری (اول پادشاهان 16: 18)، و یهودا (متی 27 :5). همۀ آنها مردانی شریر، خطاکار و گناهکار بودند. کتاب مقدس خودکشی را برابر با قتل میشمارد (که همانا کشتن خود میباشد). خدا تنها شخصی است که میتواند تصمیم بگیرد، چه وقت و چطور کسی بمیرد. وقتی این قدرت را در دستان خود میگیریم، از نظر کتاب مقدس، به خداوند کفر ورزیدهایم.
کتاب مقدس درباره کسی که خودکشی میکند، چه میگوید؟ من نمیتوانم باور کنم که یک مسیحی که اقدام به خودکشی نموده باشد، نجاتش را از دست بدهد و به جهنم برود. طبق تعلیم کتاب مقدس هر شخص از آن لحظهای که حقیقتاً به عیسی مسیح ایمان میآورد، حیات جاودانی دارد (یوحنا 3 :16). بر اساس تعلیم کتاب مقدس ، صرف نظر از هر اتفاقی که بیافتد؛ مسیحیان بدون شک صاحب حیات جاودانی هستند: "اين را نوشتم به شما كه به اسم پسر خدا ايمان آوردهايد تا بدانيد كه حيات جاودانی داريد و تا به اسمِ پسر خدا ايمان بياوريد." (اول یوحنا 5: 13). هیچ چیزی نمیتواند یک مسیحی را از محبت خداوند جدا کند! "زيرا يقين میدانم كه نه موت و نه حيات و نه فرشتگان و نه رؤسا و نه قدرتها و نه چيزهای حال و نه چيزهای آينده و نه بلندی و نه پستی و نه هيچ مخلوق ديگر قدرت خواهد داشت كه ما را از محبّت خدا كه در خداوند ما مسيح عيسی است جدا سازد" (رومیان 8 : 38- 39). هیچ "مخلوقی" نمیتواند یک مسیحی را از محبت خداوند جدا کند، و شخص مسیحی خودکشی کرده نیز، خود یک "مخلوق" بشمار میرود. پس حتی خودکشی هم نخواهد توانست او را از محبت خداوند جدا سازد. عیسی به سبب همۀ گناهان ما مُرد... و اگر یک مسیحی در دورهای از حملات و ضعف روحانی خود اقدام به خودکشی کند، این مورد هم جزء همان گناهانی است که عیسی به خاطر آن جان خود را فدا کرد.
این گفته به این معنا نیست که خدا گناه خودکشی را جدی نمیگیرد. مطابق کلام خدا، خودکشی برابربا قتل است، واین عمل همیشه اشتباه میباشد. من به صحّت ایمان کسی که ادعا میکند مسیحی است ولی در عین حال اقدام به خودکشی مینماید، واقعاً شک خواهم کرد. هیچ تفسیری (و در هیچ شرایطی) وجود ندارد که به کسی این حق را بدهد که جان خودش را بگیرد؛ به خصوص، اگر او مسیحی باشد! مسیحیان خوانده شدهاند که برای خداوند زندگی کنند. تصمیم گیری دربارۀ زمان مرگ فقط و فقط از آن خداست. شاید بهترین راه برای روشن کردن موضوع خودکشی، مراجعه به کتاب استر باشد. در پادشاهی فارس قانونی وجود داشت: به این ترتیب که اگر کسی بدون دعوت، به حضور پادشاه میرفت، محکوم به مرگ بود؛ مگر اینکه پادشاه چوگان طلائی خود را به طرف او دراز میکرد که این عمل دلالت بر رحمت پادشاه داشت. خودکشی برای مسیحیان، مثل تحمیل روش خود برای ملاقات با پادشاه است، در حالیکه باید منتظر دعوت او ماند. او چوگان خود را به سوی تو دراز کرده و تو را حیات ابدی خواهد بخشید. اما نه به این معنا که از تو خوشنود است. اگر چه اول قرنتیان 3: 15 در وصف خودکشی نیست، اما احتمالاً عواقب خودکشی یک مسیحی را توضیح میدهد: "و اگر عمل كسی سوخته شود، زيان بدو وارد آيد، هر چند خود نجات يابد امّا چنانكه از ميان آتش".
دیدگاه مسیحیان در مورد خودکشی چیست؟ کتاب مقدس درباره خودکشی چه میگوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة جنگ چه می گوید؟
جواب: خیلی از مردم این اشتباه را می کنند که آنچه در کتاب خروج 20: 13 گفته شده است یعنی " قتل مکن" را به جنگ ربط می دهند. در حالیکه معنی کلمة عبری آن قتل عمدیست که از قبل در مورد آن فکر شده و برای آن با شرارت نقشه کشیده شده است. خدا به اسرائیلیان اغلب دستور می داد که با اقوام دیگر جنگ کنند (1 سموئیل 15: 3، یوشع 4: 13). خدا برای چندین جرم حکم مرگ را داد (خروج 21: 12 و 15، 22: 19، لاویان 20: 11). بنابراین، خدا بر علیه کشتن در هر صورتی و به هر قیمتی نیست، اما بر علیه قتل هست. جنگ هیچوقت چیز خوبی نیست، اما گاهی لازم است. در دنیایی که پر از مردم گناهکار است (رومیان 3: 10-18)، احتمال جنگ بسیار زیاد است. گاهی تنها راهی که می توان مردم گناهکار را از صدمه به دیگران بازداشت جنگیدن با آنهاست.
در عهد عتیق، خدا به اسرائیلیان فرمان داد "انتقام بنی اسرائیل را از مدیانیان بگیر." (اعداد 31: 2). تثنیه 20: 16- 17 می گوید "اما از شهرهای این امتهائیکه یهوه خدایت ترا بملکیت می دهد هیچ ذی نفس را زنده مگذار، بلکه ایشانرا یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را چنانکه یهوه خدایت ترا امر فرموده است بالکل هلاک ساز." بعلاوه 1 سموئیل 15: 18 می گوید، "و خداوند ترا به راهی فرستاده گفت این عمالقه گناهکار را بالکل هلاک ساز و با ایشان جنگ کن تا نابود شوند." مشخصا خدا بر خلاف جنگیدن نیست. عیسی همیشه در توافق کامل با پدر بود (یوحنا 10: 30)، پس ما نمی توانیم بگوییم که جنگ فقط مربوط به عهد عتیق بوده است. خدا عوض نمی شود (ملاکی 3: 6، یعقوب 1: 17).
بازگشت ثانوی عیسی مسیح بسیار خشن خواهد بود. مکاشفه 19: 11-21 دربارة جنگ نهایی با مسیح صحبت می کند که سردار پیروز جنگ است و او داور عادلیست که با عدالت می جنگد (ایة 11) در این جنگ خونریزی زیادی خواهد بود (آیة 13). پرندگان گوشت کسانی را که بر علیه او هستند خواهند خورد (آیة 17-18). او به دشمنانش رحم نخواهد کرد و بر آنها غلبة کامل یافته آنها را به دریاچة آتش خواهد انداخت (آیة 20).
آیا اشتباه است که بگوییم خدا هیچوقت جنگ را حمایت نمی کند؟ عیسی شخص تو سری خوری نبود. در دنیایی که پر از مردم شریر است، گاهی جنگیدن لازم است تا از شرارت بزرگتر جلوگیری شود. اگر هیتلر در جنگ جهانی دوم شکست نخورده بود، چند میلیون آدم بیشتر می کشت؟ اگر جنگ داخلی آمریکا اتفاق نیفتاده بود، چقدر بیشتر سیاه پوستان در آمریکا مجبور به زجر کشیدن بودند؟
جنگ چیز بدیست و بعضی جنگها از جنگهای دیگر بدتر است، اما بهر حال همیشه جنگ نتیجة گناه است (رومیان 3: 10-18). در عین حال، جامعه 3: 8 می گوید، "وقتی است برای محبت و وقتی برای نفرت. وقتی برای جنگ و وقتی برای صلح." در این دنیای پر از گناه، نفرت، و شرارت (رومیان 3: 10-18)، جنگ بدیهی بنظر می آید. مسیحیان نباید جنگجو باشند، اما درضمن نباید هم بر ضد تصمیم حکومتیکه خدا در راس کشور و بالای سر آنها قرار داده باشند (رومیان 13: 1-4، 1 پطرس 2: 17). مهمترین چیزی که ما می توانیم در جنگ انجام دهیم این است که برای داشتن حکمت خدایی در رهبرانمان دعا کنیم، همینطور برای سلامتی سربازان، برای حل سریع اختلافات و برای اینکه تلفات غیر نظامیان دوطرف به حداقل ممکن باشد (فیلیپیان 4: 6-7).
کتاب مقدس دربارة جنگ چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة سقط جنین چه می گوید؟
جواب: کتاب مقدس هرگز بطور خاص در مورد سقط جنین صحبت نکرده است. اما بهر حال تعالیم زیادی در کلام خدا وجود دارد که دید خدا را نسبت به سقط جنین مشخص می کند. ارمیا 1: 5 به ما می گوید که خدا حتی قبل از اینکه ما را در رحم مادرمان شکل دهد ما را می شناخته است. مزمور 139: 13-16 از نقش فعال خدا در آفرینش و شکل دادن انسان در رحم مادر صحبت می کند. خروج 21: 22-25 همان تنبیه یعنی مرگ را برای کسیکه باعث مرگ جنین در رحم شود تجویز می کند که برای یک قاتل. این بطور کامل نشان می دهد که خدا جنین در رحم را بعنوان یک انسان و درست مثل یک انسان بالغ می بیند. برای مسیحیان، سقط جنین مسئلة حق زن و انتخاب او نیست. موضوع مرگ و زندگی یک انسان است که بصورت خدا آفریده شده است (پیدایش 1: 26-27، 9: 6).
اولین بحث که همیشه بر علیه مسیحیان و در مورد سقط جنین است این است که "در مورد حاملگی ناشی از تجاوز و یا زنای محارم چطور؟ هر چند که خیلی شنیع و زشت است که حاملگی در این موارد اتفاق افتاده باشد، اما آیا راه حل آن کشتن جنین است؟ یک اشتباه اشتباه دیگر را درست نمی کند. چنین فرزندی می تواند برای فرزند خواندگی به خانواده ای با محبت داده شود که خودشان قادر به بچه دارشدن نیستند، و یا مادر اگر می تواند خودش بچه را بزرگ کند. در تمام این موارد بچه کاملا بیگناه است و نباید برای گناه کس دیگری تنبیه شود.
بیش از نودو پنج درصد سقط جنین های امروزه بعلت این صورت می گیرند که فقط زن نمی خواهد بچه دار شود. کمتر از پنج درصد همة سقط جنین ها بدلیل تجاوز و زنای محارم، و یا در خطر بودن سلامت مادر است. حتی در موارد سخت این پنج درصد هم سقط جنین نباید انتخاب اول باشد. زندگی یک انسان در رحم مادر با ارزش است و به این می ارزد که تمام سعی انجام شود تا آن فرزند بدنیا بیاید.
آنهایی که سقط جنین داشته اند، باید بیاد داشته باشند که گناه سقط جنین کمتر از گناهان دیگر سزاوار بخشش نیست. با ایمان به مسیح هر گناهی می تواند بخشیده شود (یوحنا 3: 16، رومیان 8: 1)، کولسیان 1: 14). زنی که سقط جنین داشته، مردی که سقط جنینی را تشویق کرده، و یا حتی دکتری که اینکار را انجام داده همه می توانند از طریق ایمان به مسیح بخشیده شوند.
کتاب مقدس دربارة سقط جنین چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة نظم مالی چه می گوید؟
جواب: کتاب مقدس چیزهای زیادی دربارة نظم مالی می گوید. درمورد قرض کردن، کتاب مقدس بطور کلی نصیحت به قرض نکردن می کند. امثال سلیمان 6: 1-5، 20: 16، 22: 7 و 26-27 ("توانگر بر فقیر تسلط دارد و مدیون غلام طلبکار می باشد...از جملة آنانیکه دست می دهند مباش و نه از آنانیکه برای قرضها ضامن می شوند، اگر چیزی نداری که ادا نمایی پس چرا بستر ترا از زیرت بردارد"). بارها و بارها، کتاب مقدس در مورد طمع به جمع کردن مال هشدار می دهد و ما را تشویق به این می کند که بدنبال ثروت روحانی باشیم. امثال سلیمان" 28: 20 می گوید "مرد امین برکت بسیار خواهد یافت، اما آنکه در پی دولت می شتابد بیسزا نخواهد ماند". امثال سلیمان 10: 15، 11: 4، 18: 11، 23: 5 را هم بخوانید.
امثال سلیمان 6: 6-11 مشوق حکمتی است که نسبت به تنبلی یعنی چیزی که بدون شک مشکلات مالی را بدنبال دارد، هوشیار است. به ما گفته شده است به مورچه ها نگاه کنیم که کار کرده آذوقه جمع می کنند. این قسمت از کلام ما را در مورد خواب بودن هم هشدار می دهد که نباید خواب باشیم و باید خود را مشغول کارهای با فایده کنیم. یک " شخص کُند" تنبل است، و یک فرد تنبل ترجیح می دهد بجای کار استراحت کند و سرانجام چنین شخصی واضح است – فقر و احتیاج. طرف متقابل آن کسی است که دائما در فکر کار کردن و بدست آوردن پول می باشد. بر اساس جامعه 5: 10 چنین کسی هیچوقت از ثروتش ارضاء نمی شود و همیشه باید بدنبال بیشتر پول باشد. اول تیموتاووس 6: 6-11 در مورد تلة ای بنام شهوت مال هشدار می دهد.
کتاب مقدس بجای پول روی پول گذاشتن برای خود، تعلیم می دهد که دهنده باشیم، نه گیرنده. "اما خلاصه این است هر که با بخیلی کارد با بخیلی هم درو کند و هر که با برکت کارد با برکت نیز درو کند. اما هر کس بطوریکه در دل خود اراده نموده است بکند نه بحزن و اضطرار زیرا خدا بخشندة خوش را دوست می دارد" (2 قرنتیان 9: 6-7). بعلاوه ما تشویق به این شده ایم که ناظران امینی برای مالی که خدا به ما داده است باشیم. در لوقا 16: 1-13، عیسی مَثَل آن ناظر نادرست را برای ما تعریف کرد تا ما را دربارة بی توجهی امانت در مال هشدار دهد. درس اخلاقی این مَثَل این است که " هر گاه در مال بی انصافی امین نبودید کیست که مال حقیقی را بشما بسپارد" (آیة 11). بعلاوه ما مسئول برآورده کردن نیاز خانواده مان هستیم، چنانکه 1 تیموتاووس 5: 8 به ما یادآوری می کند "اگر کسی برای خویشان و علی الخصوص اهل خانة خود تدبیر نکند منکر ایمان و پست تر از بی ایمانست".
خلاصه، کتاب مقدس دربارة نظم مالی چه می گوید؟ جواب می تواند در یک کلمه خلاصه شود – حکمت. ما باید با پولمان حکیمانه رفتار کنیم. ما باید پس انداز داشته باشیم ولی نه اینکه برای انبار کردن آن حریص باشیم. ما باید خرج کنیم، اما با حساب و کنترل شده. ما باید مقداری را که خدا تعیین کرده با خوشحالی و با از خود گذشتگی به او بر گردانیم. ما باید از پولمان برای کمک به دیگران استفاده کنیم، اما با تشخیص و هدایت روح خدا. ثروتمند بودن اشتباه نیست، اما عشق به پول اشتباه است. فقیر بودن اشتباه نیست، اما تلف کردن پول روی چیزهای بی اهمیت اشتباه است. پیغام ثابت کتاب مقدس این است که باید با حکمت نظارت بر اموالمان را در کنترل داشته باشیم.
کتاب مقدس دربارة نظم مالی چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة شفا چه می گوید؟ آیا در نجات مسیح شفا هم هست؟
جواب: اشعیاء 53: 5، که در 1 پطرس 2: 24 هم در مورد آن آمده، یک آیة کلیدی در بارة شفاست، اما اکثرا اشتباه فهمیده شده و اشتباه به آن عمل کرده شده است. "حال آنکه بسبب تقصیرهای ما مجروح و بسبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم." کلمة شفا یافتیم می تواند هم شفای روحانی و هم شفای جسمانی باشد. بهر حال متن اشعیاء 53 و 1 پطرس 2 این را واضح می نماید که منظور شفای روحانیست. "که خود گناهان ما را در بدن خویش بردار متحمل شد تا از گناه مرده شده بعدالت زیست نماییم که بضربهای او شفا یافته اید" (1 پطرس 2: 24). این آیه دربارة گناه و عدالت صحبت می کند، نه بیماری. بنابراین شفا یافتن در هر دو آیه بمعنی بخشیده شدن و نجات یافتن است و نه شفای جسمانی.
کتاب مقدس بطور مشخص شفای جسمانی را به شفای روحانی ربط نمی دهد. گاهی مردم با ایمان آوردن به مسیح شفای جسمانی هم دریافت می کنند، ولی این همیشه اتفاق نمی افتد. گاهی ارادة خداست که شفا بیابیم و گاهی نیست. یوحنای رسول به ما دیدی صحیح از این مطلب می دهد: "و اینست آن دلیری که نزد وی داریم که هر چه بر حسب ارادة او سوال نماییم ما را می شنود. و اگر دانیم که هر چه سوال کنیم ما را می شنود – هر چه سوال نماییم – پس می دانیم که آنچه از او درخواست کنیم می یابیم" (1 یوحنا 5: 14-15). خدا هنوز معجزات انجام می دهد. خدا هنوز مردم را شفا می بخشد. بیماری، درد و مرض، و مرگ هنوز واقعیتهای زندگی در این دنیا هستند. تا وقتیکه خداوندمان باز نگشته است، تمام کسانیکه امروز زنده اند روزی خواهند مرد و بیشتر آنها (همراه مسیحیان) بعلت اشکال جسمانی (بیماری و یا تصادف)از این دنیا می روند. ارادة خدا همیشه برای شفای جسمانی ما نیست.
در نهایت، شفای جسمانی ما در بهشت برایمان مهیا شده و در انتظار ماست. در بهشت، دیگر دردی نیست، مرضی نیست، رنجی نیست و مرگی نیست (مکاشفه 21). همة ما نیاز داریم که کمتر مشغول شرایط جسمانی خود و بیشتر متوجة شرایط روحانیمان باشیم (رومیان 12: 1-2). آنوقت می توانیم تمرکز قلبمان را بر روی بهشت بگذاریم که در آنجا دیگر مجبور نیستیم با مسائل و مشکلات جسمانی در گیر شویم. مکاشفه 21: 4 می گوید که شفای واقعی که ما باید مشتاق آن باشیم این است: "و خدا هر اشکی از چشمان ایشان پاک خواهد کرد و بعد از آن موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد دیگر رو نخواهد نمود زیرا که چیزهای اول درگذشت."
کتاب مقدس دربارة شفا چه می گوید؟ آیا در نجات مسیح شفا هم هست؟
سوال: کتاب مقدس درمورد حکم اعدام و یا محکوم شدن به مرگ چه می گوید؟
جواب: قانون عهد عتیق در مورد بعضی از اعمال فرمان به حکم اعدام می دهد: مثل قتل (خروج 21: 12)، آدم دزدی (خروج 21: 16)، حیوان صفتی (خروج 22: 19)، زنا (لاویان 20: 10)، هم جنس بازی (لاویان 20: 13)، نبی کاذب بودن (تثنیه 13: 5)، خودفروشی و تجاوز (تثنیه 22: 4)، و جنایات بسیار دیگر. اما در عین حال، خدا حتی در این موارد هم اغلب فیض و رحمت خود را نشان می دهد. داوود زنا و قتل کرد، اما خدا جان او را نگرفت (2 سموئیل 11: 1-5و 14-17، 2 سموئیل 12: 13). در نهایت، هر گناهی که ما انجام می دهیم به مرگ می انجامد چون مزد گناه موت است (رومیان 6: 23) اما خدا را شکر، خدا محبتش را به ما با محکوم نکردن ما نشان می دهد (رومیان 5: 8).
وقتی فریسیان زنی را که در حال عمل زنا گرفته شده بود پیش عیسی آوردند و از او پرسیدند که آیا او باید سنگسار شود یا نه، عیسی گفت، "هر که از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد" (یوحنا 8: 7). این نباید اینطور برداشت شود که عیسی حکم اعدام را در همة موارد رد می کند. در اینجا عیسی فقط دورویی فریسیان را بر ملا می نماید. فریسیان می خواستند عیسی را با شکستن قانون عهد عتیق به تله بیندازند. آنها واقعا به سنگسار شدن آن زن اهمیتی نمی دادند (مردی که با این زن در حال زنا گرفته شده بود کجا بود؟) خدا کسیست که خود پایة حکم اعدام را گذاشت. "هر که خون انسان ریزد خون وی بدست انسان ریخته شود زیرا خدا انسانرا بصورت خود ساخت" (پیدایش 9: 6). عیسی حکم اعدام را در مواردی تایید می کند. اما در ضمن در مورد حکم اعدام فیض خود را هم نشان می دهد (یوحنا 8: 1-11). پولس رسول قدرت حکومت را در مورد حکم اعدام در موارد ضروری قبول داشت (رومیان 13: 1-7).
یک مسیحی حکم اعدام را باید چگونه ببیند؟ اول اینکه، ما باید بیاد داشته باشیم که خدا در کلامش حکم اعدام را قرار داده است، بنابراین گستاخی است که فکر کنیم ما می توانیم معیار بالاتری از خدا داشته باشیم. معیار خدا از معیار همة موجودات بالاتر است. او کامل است. معیار او هم در مورد ما و هم در مورد خودش صادق می باشد. بهر حال، او ما را بینهایت دوست دارد و رحمش بینهایت است. در ضمن خشم او هم بینهایت است، اما همة اینها در او در تعادلی کامل هستند.
دوم اینکه، ما باید توجه داشته باشیم که خدا به حکومت قدرت تصمیم گیری داده است که چه وقت حکم اعدام صادر کند (پیدایش 9: 6، رومیان 13: 1-7). این برخلاف کتاب مقدس است که بگوییم خدا در هر موردی بر علیه حکم اعدام است. مسیحیان هیچوقت نباید از اینکه کسی اعدام می شود خوشحال شوند، اما در عین حال، آنها نباید بر علیه این حق دولت برای اعدام عاملین جنایات سهمگین بجنگند.
کتاب مقدس درمورد حکم اعدام و یا محکوم شدن به مرگ چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة افسردگی چه می گوید؟
جواب: افسردگی یک مسئلة جهانیست که بر میلیونها نفر از مردم اثر می گذارد، چه مسیحی و چه غیر مسیحی. آنهایی که از افسردگی رنج می برند می تواننداحساس غم بسیار عمیق، عصبانیت، ناامیدی، خستگی، و انواع مختلف علائم را داشته باشند. آنها ممکن است کم کم احساس کنند که بدردی نمی خورند و با از دست دادن علاقه شان به همه چیز و همه کس بفکر خودکشی بیفتند. افسردگی معمولا با شرایط زندگی مثل از دست دادن کار، مرگ یک عزیز، طلاق، یا مشکلات روانی مثل مورد سوء استفاده قرار گرفتن و یا کمیِ عزت نفس اتفاق می افتد.
کتاب مقدس به ما می گوید که پر از شادی و پرستش خدا باشیم و با شادی زندگی کنیم (فیلیپیان 4: 4، رومیان 15: 11) پس خدا می خواهد همة ما شاد زندگی کنیم. این برای کسی که بخاطر موقعیتش دچار افسردگی شده است آسان نیست، اما او می تواند از طریق هدیه ای که خدا به ما داده است درمان شود یعنی از طریق دعا، مطالعة کتاب مقدس و بکار بردن آن، داشتن گروهی که با او همدردی کنند، معاشرت با ایمانداران، توبه، بخشش، و مشاوره.
ما باید آگاهانه بکوشیم که مجذوب خود نباشیم، اما در عوض سعی خود را روی خارج از خود بگذاریم. احساس افسردگی اغلب وقتی از بین می رود که شخص افسرده تمرکز خود را از روی خود برداشته بر روی مسیح و دیگران می گذارد.
افسردگی بالینی یک مسئلة جسمانی است و باید بوسیلة یک پزشک تشخیص داده شود. ممکن است با شرایط نا خوشایند زندگی ایجاد نشده باشد، و یا علائم آن با ارادة خود شخص زیاد نشود. برعکس آنچه در بعضی جوامع مسیحی باور دارند، افسردگی بالینی همیشه بوسیلة گناه ایجاد نمی شود. افسردگی گاهی می تواند در اثر اشکالات جسمانی ایجاد شود که باید با دارو و یا مشاوره درمان شود. البته، خدا قادر است که هر بیماری را شفا ببخشد.
بهر حال، در بعضی موارد، دیدن یک پزشک برای افسردگی فرقی با دیدن پزشک برای یک جراحت ندارد.
چیزهایی هست که کسانیکه از افسردگی رنج می برند می توانند برای کم کردن اضطرابشان انجام دهند. آنها باید مطمئن باشند که در کلام هستند و می مانند، حتی وقتیکه حوصلة آنرا ندارند. احساسات می توانند ما را سرگردان کنند، اما کلام خدا پایدار و بدون تغییر می ماند. ما باید در ایمان قوی به خداوند بمانیم و حتی در مواقع سختیها و وسوسه ها بیشتر به او بچسبیم. کتاب مقدس می گوید که خدا هیچوقت اجازه نمی دهد وسوسه ای به زندگی ما وارد شود که نتوانیم در مقابل آن بایستیم (1 قرنتیان 10: 13). اگر چه افسرده بودن گناه نیست، اما ما برای عکس العمل به دردهایمان مسئول هستیم منجمله برای کمک گرفتن از متخصصین. "پس بوسیلة او قربانی تسبیح را بخدا بگذرانیم یعنی ثمرة لبهائیرا که به اسم او معترف باشند" (عبرانیان 13: 15).
کتاب مقدس دربارة افسردگی چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس در مورد ده یک (عُشر) چه میگوید؟
جواب: ده یک یکی از موضوعات مشکلی است که بسیاری از مسیحیان با آن دست و پنجه نرم میکنند. در حالی که بسیاری از کلیساها بیش از حد لازم بر آن تأکید میکنند، تعداد زیادی از مسیحیان آنرا رد کرده و تسلیم نصیحت کتاب مقدس برای اهدای هدایا به خداوند نمیشوند. ده یک، یا دادن هدایا، به این خاطر در نظر گرفته شده که باعث شادی و برکت باشد. ولی متأسفانه، امروزه به ندرت در کلیساها یافت میشود.
ده یک، یک مفهوم عهد عتیقی است. مطابق حکم شریعت، همۀ بنی اسرائیل موظف بودند ده درصد آنچه را که کسب کرده و یا از محصولات خود برداشته بودند به هیکل تقدیم نمایند (لاویان 27: 30؛ اعداد 18: 26؛ تثنیه 14: 24؛ دوم تواریخ 31: 5). برخی، ده یک عهد عتیق را نوعی مالیات برای رفع حاجات کاهن و لاویان در خدمت کهانت میدانند. درعهد جدید، حکم یا حتی سفارشی مبنی بر رعایت قانون ده یک وجود ندارد. پولس میگوید که ایمانداران بخشی از درآمد خود را کنار بگذارند تا کلیسا را حمایت کنند (اول قرنتیان 16: 1-2).
عهد جدید درصد خاصی را مشخص نمیکند، بلکه فقط میگوید: "هر يكی از شما بحسب نعمتی كه يافته باشد، نزد خود ذخيره كرده، بگذارد." به این ترتیب بعضی وقتها بیش از ده یک داده میشود و زمانی کمتر از آن. این امر بستگی به توانایی شخص و نیازهای کلیسا دارد. هر مسیحی، باید مشتاقانه دعا کند و حکمت خداوند را در این مورد بطلبد تا بداند که چطور میتواند در این کار سهیم شود و چه مقدار، باید اهدا کند (یعقوب 1: 5). "امّا هر كس بطوری كه در دل خود اراده نموده است بكند، نه به حُزن و اضطرار، زيرا خدا بخشندۀ خوش را دوست میدارد" (دوم قرنتیان 9: 7).
کتاب مقدس در مورد ده یک (عُشر) چه میگوید؟