سوال: کتاب مقدس دربارة والدین خوب بودن چه می گوید؟
جواب: پدر و مادر بودن می تواند کاری سخت و دشوار باشد در عین حال که پر ثمرترین و ارضا کننده ترین کاریست که در تمام عمر انجام می دهیم. در کتاب مقدس در بارة راه موفق بودن در بزرگ کردن بچه ها و تبدیل آنها به مردان و زنان خدا مطالب زیادی وجود دارد. اولین چیزی که ما باید انجام دهیم این است که به آنها حقایق کلام خدا را تعلیم دهیم.
ما باید بهمراه خدا دوست و نمونه بودن در اطاعت از فرمانهای خدا، دستور خدا در تثنیه 6: 7-9 را هم انجام دهیم که می گوید به بچه هایمان همین را تعلیم دهیم. تمرکز این قسمت از کلام خدا بر روی تداوم در تعلیم است که در تمام اوقات باید انجام شود – در خانه، در خیابان، در شب، و در صبح. حقیقت کتاب مقدس باید زیر بنای خانه های ما باشد. با دنبال کردن اصول این فرمانها، ما به فرزندانمان یاد می دهیم که پرستش خدا باید دائمی باشد، و نه فقط در صبح های یکشنبه یا دعاهای شبانه.
اگر چه فرزندان مااز طریق تعلیم مستقیم خیلی چیزها یاد می گیرند، اما بیشتر از آن از طریق نگاه کردن به ما درس می گیرند. بهمین دلیل است که ما باید مواظب کارهایی که می کنیم باشیم. مااول باید نقشی را که خدا به ما داده است بدانیم. شوهران و زنان باید نسبت به یکدیگر با احترام رفتار کنند و مطیع یکدیگر باشند (افسسیان 5: 21). در عین حال خدا یک رده بندی در اقتدار قرار داده است. "اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است، و سر زن مرد، و سر مسیح خدا" (1 قرنتیان 11: 3). ما می دانیم که مسیح از خدا پایین تر نیست، همانطور هم یک زن پایین تر از شوهرش نیست. خدا می داند که اگر اطاعت از قدرت وجود نداشته باشد، نظمی وجود ندارد. مسئولیت شوهر بعنوان سر خانواده دوست داشتن همسر ش است به همان اندازه که بدن خود را دوست دارد، یعنی محبتی فدایی مثل محبت مسیح برای کلیسا (افسسیان 5: 25-29).
در مقابل این رهبری محبت آمیز، دیگر برای یک زن سخت نیست که مطیع شوهرش باشد (افسسیان 5: 24، کولسیان 3: 18). اولین مسئولیت زن دوست داشتن و احترام به شوهر، زندگی با حکمت و قدوسیت و رسیدگی به امور خانه است (تیطس 2: 4-5). زنان بطور طبیعی بیشتر از مردان تغذیه کننده هستند چون آنها اینطور ساخته شده اند که نخستین فرد مسئول رسیدگی به فرزندان باشند.
تعلیم و تربیت قسمت مهمی از پدر و مادر بودن است. امثال سلیمان 13: 24 می گوید، "کسیکه چوبرا باز دارد از پسر خویش نفرت می کند. اما کسیکه او را دوست میدارد او را بسعی تمام تادیب می نماید." بچه هایی که در خانواده های بی بند و بار بزرگ می شوند، احساس می کنند که کسی آنها را نمی خواهد و بی ارزش هستند. آنها کمبود خویشتن داری دارند و برای کارهایشان هدایت و جهتی ندارند، و وقتی بزرگتر می شوند یاغی شده و به روسای خود منجمله خدا احترام نمی گذارند. "پسر خود را تادیب نما زیرا که امید هست، اما خود را بکشتن او وامدار" (امثال سلیمان 19: 18). در عین حال، تربیت باید با محبت تعدیل شود، در غیر اینصورت بچه ها ممکن است تلخ، ناامید، و یاغی بار بیایند (کولسیان 3: 21). خدا می داند که تربیت کردن دردناک است (عبرانیان 12: 11)، اما اگر راهنمایی محبت آمیز بدنبال داشته باشد، بسیار بنفع فرزند خواهد بود. "ای پدران فرزندان خود را بخشم میاورید، بلکه ایشان را بتادیب و نصیحت خداوند تربیت نمایید" (افسسیان 6: 4).
خیلی مهم است که بچه ها را از سنین پایین در خدمت و در خانوادة کلیسایی مشغول نگه دارید و مرتب در یک کلیسایی که کتاب مقدس را باور دارند شرکت کنید (عبرانیان 10: 25)، به آنها اجازه دهید ببینند شما کلام خدا را مطالعه می کنید، و کلام را با آنها هم مطالعه کنید. با آنها دربارة آنچه در اطرافشان می بینند صحبت کنید و به آنها دربارة جلال خدا از طریق زندگی روزانه تعلیم دهید. "طفل را در راهی که باید برود تربیت نما و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید" (امثال 22: 6). والدین خوب بودن یعنی بزرگ کردن بچه ها یی که نمونه بودن شما را در اطاعت و پرستش خدا دنبال کنند.
کتاب مقدس دربارة والدین خوب بودن چه می گوید؟
سوال: مسیحیان چطور باید فرزندانشان را تربیت کنند؟ کتاب مقدس چه می گوید؟
جواب: اینکه چطور به بهترین نحو بچه ها را تربیت کنیم می تواند کاری سخت باشد، اما این وظیفة بسیار مهمی است. بعضی ها ادعا می کنند که تربیت جسمانی (تنبیه بدنی) مثل کتک زدن تنها روشی است که کتاب مقدس از آن دفاع می کند. بعضی دیگر اصرار می کنند که تنبیه هایی مثل تنها گذاشتن آنها در اطاقشان که همراه تنبیه بدنی نیست خیلی موثر تر است. کتاب مقدس چه می گوید؟ کتاب مقدس به ما یاد می دهد که تنبیه بدنی مناسب و لازم است.
اشتباه برداشت نکنید – ما بهیچوجه آزار بدنی بچه ها را تایید نمی کنیم. یک بچه هرگز نباید از نظر جسمانی طوری تنبیه شود که صدمة جسمی به او برسد. براساس کتاب مقدس، تربیت جسمانی مناسب بچه ها به سلامت آنها و اصلاحشان در ضمن بزرگ شدن کمک می کند.
خیلی از قسمتهای کتاب مقدس در واقع تادیب جسمانی را تایید می کند. "از طفل خود تادیب را باز مدار که اگر او را با چوب بزنی نخواهد مرد. پس او را با چوب بزن و جان او را از هاویه نجات خواهی داد" (امثال سلیمان 23: 13-14، 13: 24، 22 : 15، 20 : 30). کتاب مقدس شدیدا اهمیت تادیب را تکیه می کند، این چیزیست که همة ما باید داشته باشیم تا مردمی تولید کننده باشیم، و اینکار در جوانی بسیار آسانتر است. بچه هایی که تربیت نمی شوند اکثرا در بزرگی یاغی می شوند، برای روسای خود احترام قائل نیستند، و در نتیجه برایشان مشکل است که داوطلبانه خدا را اطاعت و دنبال کنند. خدا خودش هم ما را تادیب و اصلاح می کند و ما را به راههای درست هدایت می کند و تشویق می نماید که برای کارهای اشتباهمان توبه کنیم (مزمور 94 :12، امثال سلیمان 1: 7، 6 : 23، 12: 1، 13: 1، 15: 5، اشعیا 38: 16، عبرانیان 12: 9).
برای اینکه تربیت را بطور صحیح و کتاب مقدسی بکار برد، والدین باید با نصایح کتاب مقدس دربارة تربیت آشنا باشند. کتاب امثال سلیمان پر است از حکمت درمورد بزرگ کردن بچه ها، مثل این آیه "چوب و تنبیه حکمت می بخشد، اما پسریکه بیلگام باشد مادر خود را خجل خواهد ساخت" (امثال سلیمان 29: 15). این آیه نتایج تربیت نکردن یک بچه را نشان می دهد – والدین بی حرمت می شوند. البته هدف تربیت باید برای خیریت فرزند باشد و هرگز نباید از آن بعنوان بهانه ای برای رفتار غلط و یا صدمه زدن به بچه ها استفاده کرد. و هرگز از آن نباید برای رفع عصبانیت خود استفاده کرد.
تربیت برای این است که مردم اصلاح شده راه درست را تعلیم گیرند. "لکن هر تادیب در حال نه از خوشیها بلکه از دردها مینماید اما در آخر میوة عدالت سلامتیرا برای آنانیکه از آن ریاضت یافته اند بار می آورد" (عبرانیان 12: 11). خدا با محبت تربیت می کند، همانطور هم باید این رابطه بین والدین و بچه ها باشد. تربیت بدنی هرگز نباید صدمة دائمی یا درد بوجود بیاورد. همیشه بلافاصله بعد از تنبیه بدنی باید بچه را تسلی داد و او را مطمئن کرد که دوستش دارند. این دقایق بسیار مناسبند تا به بچه تعلیم داده شود که خدا چون ما را دوست دارد ما را تنبیه می کند و اینکه بعنوان والدین، ما هم برای فرزندانمان همان کار را می کنیم.
آیا انواع دیگر تربیت ، مثل تنها گذاشتن بچه در اطاقش را می توان بجای تنبیه بدنی استفاده کرد؟ بعضی از والدین راههایی مثل تنها گذاشتن بچه در اطاقش، موقتا چیزی را از او گرفتن، و یا موقتا او را از انجام کارهایی که دوست دارد منع کردن در تشویق بچه به تغییر رفتارش کمک بیشتری می کند. اگر چنین است، حتما والدین باید این روشهایی را که رفتار بچه را به بهتر تشویق می کند بکار ببرند. در حالیکه کتاب مقدس بدون شک تنبیه بدنی را تشویق می کند، اما بیشتر از آن هدف تنبیه را اول قرار می دهد که ساختن شخصیت خدایی در فزرند است تا راه بدست آوردن آن.
چیزی که این موضوع را حتی سختتر می کند این است که دولت همه نوع تنبیه بدنی را بعنوان صدمه زدن به بچه تلقی می کند. خیلی از والدین بچه هایشان را تنبیه نمی کنند چون می ترسند که به دولت گزارش داده شده فرزندانشان را از آنها بگیرند. پس در صورتی که دولت تنبیه بدنی را غیر قانونی بداند والدین باید چه کنند؟ بر اساس رومیان 13: 1-7 والدین باید تابع دولت باشند. یک دولت هرگز نباید کلام خدا را نقض کند، تنبیه بدنی کتاب مقدسی و برای خیریت بچه است. بهر حال، ماندن بچه در خانواده اش که تا حدی تربیت می شود بهتر از این است که بچه تحت سرپرستی دولت باشد.
در افسسیان 6: 4 به پدرها گفته شده است که فرزندانشان را به خشم نیاورند. در عوض آنها را بطرق خداوند بار بیاورند. بزرگ کردن بچه در "تعلیم و تربیت خداوند" شامل اصلاح و تنبیه است و بله، دوست داشتن تنبیه بدنی.
مسیحیان چطور باید فرزندانشان را تربیت کنند؟ کتاب مقدس چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة پدران مسیحی چه می گوید؟
جواب: بزرگترین فرمان در کلام خدا این است که "یهوه خدای خود را بتمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما" (تثنیه 6: 5) در آیة 2 می خوانیم "تا از یهوه خدای خود ترسان شده جمیع فرایض و اوامر او را که من بشما امر می فرمایم نگاه داری تو و پسرت و پسر پسرت در تمامی ایام عمرت و تا عمر تو دراز شود." در ادامة تثنیه 6: 5 می خوانیم "این سخنانیکه من امروز ترا امر می فرمایم بر دل تو باشد و آنها را به پسرانت بدقت تعلیم نما و حین نشستنت در خانه و رفتنت براه و وقت خوابیدن و برخواستنت از آنها گفتگو نما" (آیات 6-7).
تاریخ اسرائیل نشان می دهد که پدرها میباید در تعلیم به فرزندانشان کوشا می بودند و راهها و کلام خدا را به آنها تعلیم می دادند تا آنها خود سلامتی و رشد روحانیشان را بدست میاوردند. پدری که مطیع کلام خدا بود اینکار را انجام می داد. این ما را به امثال سلیمان 22: 6 می برد که می گوید "طفل را در راهیکه باید برود تربیت نما و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید." "تربیت" اولین راهنمایی پدر و مادر به فرزند است که مثل تحصیلات اولیه می باشد. تربیت باید برای فرزندان واضح باشد که چه نوع زندگی باید داشته باشند. این تحصیلات اولیه برا ی بچه بسیار مهم است.
افسسیان 6: 4 خلاصه ای است از دستورالعمل به پدر ها، که هم جنبة منفی و هم جنبة مثبت آن بیان شده است. "پدرها، فرزندان خود را به خشم میاورید، بلکه ایشانرا بتادیب و نصیحت خداوند تربیت نمائید." قسمت منفی این آیه می گوید که یک پدر نباید با سختگیری، بی عدالتی، بی توجهی، و استفادة ناصحیح از اقتدارش در خانواده روحیة منفی را در فرزندانش ایجاد کند. اعمال خشونت آمیز و نامنصفانه درمورد یک بچه فقط در قلب او بدی را رشد می دهد. کلمة "تحریک کردن" یعنی اذیت کردن، روی نقطه ضعف دست گذاشتن، و چیزی منفی را شعله ور کردن. این بوسیلة یک روحیة غلط و یا روش غلط انجام می شود – مثل سختگیری، بی انصافی، آشوب بپا کردن، خشونت، دستورات و درخواستهای ظالمانه، محدودیتهای نالازم، و اصرار خودخواهانه در دیکتاتور بودن. چنین تحریکاتی عکس العمل مخالف ایجاد کرده، احساسات بچه را کشته، تمایل او را برای قدوسیت کم می کند و باعث می شود که احساس کنند امکان ندارد بتوانند پدر و مادر خود را راضی کنند. پدر و مادر حکیم سعی می کنند که با آرامش و محبت، اطاعت را به فرزندانشان هم جذاب و هم قابل دسترسی معرفی کنند.
قسمت مثبت افسسیان 6: 4 بطور کلی بیان شده – مثل تعلیم دادن آنها، رشد دادن آنها، و رفتارشان را با نصایح از کلام خدا برای تمام عمر شکل دادن. این یک دورة کامل تعلیم و تربیت است. کلمة "نصیحت" یعنی یادآوری اشباهات (بصورت بنا کننده) و وظایف بچه(مسئولیتها) به او.
پدر مسیحی واقعا وسیله ای در دست خداوند است. تمام مراحل تعلیم و تربیت باید بر اساس کلام خدا و آنچه او صلاح می داند بوده، تا اقتدار خدا اولین و دائمی ترین نقطة تماس با فکر، قلب و وجدان بچه ها باشد. یک پدر زمینی هرگز نباید خودش را بعنوان قدرت نهایی در تعیین معیار حقیقت و وظایف بداند. تنها طریقی که اهداف تعلیم به بهترین نحو انجام می شود این است که خدا معلم و صاحب اقتدار نهایی باشد.
مارتین لوتر گفت: "یک سیب در کنار ترکه بگذار تا وقتی بچه کارش را خوب انجام می دهد به او بدهی." تربیت باید با توجه و مراقبت و راهنمایی دائمی توام با دعا صورت گیرد. تنبیه، تربیت، و مشورت دادن از کلام خدا، هم اصلاح می آورد و هم تشویق که این مرکز "نصیحت" است. دستورالعمل از خداوند می آید، در مدرسة تجربیات مسیحی یاد گرفته می شود، و بوسیلة پدر و مادر در خانواده برقرار می گردد – اول بوسیلة پدر و همینطور با هدایت او بوسیلة مادر. تربیت مسیحی لازم است تا بچه ها با احترام به خدا، احترام به اقتدار والدین، دانش معیارهای مسیحی، و عادت به کنترل رفتار خود (پرهیزکاری) رشد کنند.
"تمامی کتب از الهام روح خدا است و بجهة تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است" (2 تیموتاووس 3: 16-17). مسئولیت اولیة یک پدر این است که فرزندانش را با کلام خدا آشنا کند. راهها و روشهایی که پدرها استفاده می کنند تا حقایق خدا را تعلیم دهند ممکن است متفاوت باشند. وقتی پدر در نمونه بودن وفادار بماند، آنچه فرزندان دربارة خدا می آموزند آنها را در جای خوبی در این زندگی قرار می دهد و مهم نیست که چه شغلی داشته باشند و یا کجا بروند.
کتاب مقدس دربارة پدران مسیحی چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة مادر مسیحی بودن چه می گوید؟
جواب: مادر بودن رل بسیار مهمی است که خداوند انتخاب می کند که آنرا به بسیاری از زنان عطا کند. به یک مادر مسیحی گفته شده است که فرزندانش را دوست بدارد (تیطس 2: 4-5)، این فرمان تا حدی هم برای این است که یک مادر باعث نشوداسم خدایی که بر اوست مورد ملامت قرار گیرد.
فرزندان هدیه هایی از طرف خداوند هستند (مزمور 127: 3-5). در تیطس 2: 4، لغت یونانی فیلوتکنوس اشاره به محبت مادر به فرزندانش است. این لغت نوع بخصوصی از "محبت مادر" را بیان می کند. ایده ای که از این لغت استخراج می شود عبارت است از حمایت کردن از فرزندانمان، تغذیه کردن آنها، با محبت درآغوش گرفتن آنها، برطرف کردن نیاز آنها، و هر کدام از آنها را بصورت منحصر بفرد و با ملایمت مثل یک هدیة با ارزش از دست خدا دریافت کردن.
چندین چیز از طرف کلام خدا به مادران مسیحی فرمان داده شده است:
در دسترس باشند – صبح، ظهر، و شب (تثنیه 6: 6-7)
در جریان زندگی فرزندان باشند – در رابطه، بحث، همفکری، ورویهم رفته در تمام مراحل زندگی آنها (افسسیان 6: 4)
تعلیم دهند – تعلیم کلام خدا و جهان بینی مسیحی (مزمور 78 : 5-6، تثنیه 4: 10، افسسیان 6: 4)
پرورش دهند – کمک کردن به یک فرزند برای کشف و پرورش استعدادها، توانایی ها (امثال سلیمان 22: 6) و عطایایش (رومیان 12: 3-8 و 1 قرنتیان 12)
تربیت کنند – به بچه ها ترس خداوند را یاد بدهند، مرتب برای آنها مرزها را با محبت و محکم مشخص کنند (افسسیان 6: 4، عبرانیان 12: 5-11، امثال سلیمان 13: 24، 19: 18، 22: 15، 23: 13-14، 29: 15-17)
تغذیه کنند – محیطی تامین کنند پر از کلمات تشویق آمیز، آزادی برای گاهگاهی شکست خوردن، مورد قبول بودن، بیان احساسات، و محبت بدون عوض (تیطس 2 : 4، 2 تیموتاووس 1: 7، افسسیان 4 : 29-32، 5 : 1-2، غلاطیان 5 : 22، 1 پطرس 3 : 8-9)
نمونه بودن با تقوا – همان زندگی را داشته باشید که آنرا تعلیم می دهید. نمونه بودنی که یک فرزند اساس زندگی خدایی را یاد بگیرد (تثنیه 4: 9، 15 و 23، امثال سلیمان 10: 9، 11: 3، مزمور 37: 18، 37).
کتاب مقدس هرگز نمی گوید که هر زنی باید مادر باشد. اما بهر حال می گوید که آنانیکه خدا آنها را با مادر شدن برکت می دهد باید مسئولیت خود را جدی بگیرند. مادرها رل مهم و اساسی در زندگی فرزندانشان دارند. مادر بودن یک انجام وظیفه و آنهم وظیفه ای شاق نیست. همانطور که یک مادر در زمان بارداری بچه را حمل می کند و همانطور که او را در دوران نوزادی غذا می دهد و از او مراقبت می کند، همانطور هم مادران در تمام مراحل زندگی فرزندانشان چه نوجوان باشند و یا جوان و حتی بزرگسال و خود صاحب فرزندان، نقش دائمی دارند. در حالیکه نقش مادر مرتب در زندگی فرزندانان عوض می شود، اما محبت، توجه، تغذیه، و تشویق یک مادر هیچوقت نباید باز ایستد.
کتاب مقدس دربارة مادر مسیحی بودن چه می گوید؟
سوال: کتاب مقدس دربارة استفاده از راههای جلوگیری از حاملگی چه می گوید؟
جواب: خدا به انسان وظیفه ای را سپرد و به او دستور داد که "بارور و کثیر شوید" (پیدایش 1: 28). ازدواج بوسیلة خدا پایه ریزی شده تا محیطی امن و پایدار برای تولید و رشد فرزندان باشد. متاسفانه، فرزندان امروزه بعنوان باری اضافه محسوب می شوند. آنها مانع و سرباری برای پیشرفت شغلی و هدفهای مالی مردم هستند و روابط اجتماعی آنها را هم بهم می زنند. ریشة استفاده از راههای جلوگیری از حاملگی اغلب این نوع خودخواهی ها می باشند.
بر خلاف انگیزة خودخواهانه ای که پشت بعضی از موارد استفاده از راههای جلوگیری از حاملگی است، کناب مقدس بچه ها را بعنوان هدایای خدا معرفی می کند (پیدایش 4: 1 و 33: 5). بچه ها میراث خدا هستند (مزمور 127: 3-5). بچه ها برکتی از طرف خدا هستند (لوقا 1: 42). بچه ها تاج سر پیران هستند (امثال سلیمان 17: 6). خدا زن نازا را با دادن بچه برکت می دهد (مزمور 113: 9، پیدایش 21: 1-3، 25: 21-22، 30: 1-2، 1 سموئیل 1: 6-8، لوقا 1: 7، 24-25). خدا بچه ها را در رحم شکل می دهد (مزمور 139: 13-16). خدا بچه ها را قبل از بدنیا آمدنشان می شناسد (ارمیاء 1: 5، پیدایش 1: 15).
نزدیکترین قسمت کلام خدا دربارة منع جلوگیری از حاملگی در پیدایش باب 38 است که در مورد پسران یهودا، عیر و اُونان می باشد. عیر با زنی بنام تامار ازدواج کرد، اما او شریر بود و خدا او را کشت و تامار بدون شوهر و فرزند باقی ماند. بر طبق قانون ازدواج در تثنیه 25: 5-6 تامار به برادر عیر یعنی به اُونان به زنی داده شد. اونان نمی خواست ارثش را با بچه ای که باید برای برادرش می آورد تقسیم کند. پس قدیمی ترین روش جلوگیری از حاملگی را که کنار کشیدن خود بود بکار گرفت. پیدایش 38: 10 می گوید: "و اینکار در نظر خداوند ناپسند آمد چس او را نیز بمیراند." انگیزة اونان خودخواهانه بود. او از تامار برای لذت خود استفاده کرد، اما از انجام وظیفة قانونی اش که تولید وارث برای برادر مرده اش بود سر باز زد. این قسمت اغلب بعنوان دلیلی استفاده می شود که خدا جلوگیری از حاملگی را تایید نمی کند. بهر حال، تنها عمل جلوگیری از حاملگی نبود که باعث شد خدا اونان را بکشد، بلکه دلیل آن انگیزة خودخواهانة اونان بود.
خیلی مهم است که بچه ها را همانطور ببینیم که خدا آنها را می بیند، نه آنطور که دنیا به ما می گوید آنها را ببینیم. بهر حال کتاب مقدس راههای جلوگیری از حاملگی را منع نمی کند. جلوگیری از حاملگی عملیست برخلاف حاملگی و این عمل بخودی خود درست یا غلط نیست. اگر یک زوج مزدوج جلوی بچه دار شدنشان را بگیرند تا خودشان چیزهای بیشتر ی داشته باشند، آنوقت اشتباه است. اگر زوجی از روشهای جلوگیری از حاملگی موقتا استفاده کنند تا از نظر مالی و روحانی آماده تر باشند، آنوقت کارشان اشتباه نیست. خلاصه اینکه همه بر می گردد به انگیزة آنها.
کتاب مقدس همیشه داشتن فرزند را بعنوان یک چیز خوب معرفی می کند. کتاب مقدس انتظار دارد که یک زن و شوهر فرزند داشته باشند. نازا بودن در کلام خدا همیشه چیز بدی است. در کتاب مقدس کسی را نمی بینیم که آرزوی نداشتن بچه داشته باشد. در عین حال، از کتاب مقدس نمی توان دلیلی آورد که استفادة موقت راههای جلوگیری از حاملگی اشتباهند. همة زوجها باید بعد از ازدواج ارادة خدا را در داشتن فرزند و زمان و تعداد آنها بطلبند.
کتاب مقدس دربارة استفاده از راههای جلوگیری از حاملگی چه می گوید؟
سوال: والدین مسیحی با داشتن پسر گمشده (دختر گمشده) چه باید بکنند؟
جواب: چندین اصل در داستان پسر گمشده نهفته است (لوقا 15: 11-32) که والدین می توانند از آنها در عمل یا عکس العملشان در مقابل فرزندانی که از راهی که در آن بزرگ شده اما از آن دور گشته اند استفاده کنند. والدین باید بیاد داشته باشند که وقتی فرزندانشان به سن قانونی رسیدند، دیگر زیر کنترل و اقتدار آنها نیستند.
در داستان پسر گمشده، پسر جوانتر ارث خود را می گیرد و به کشوری دور می رود و آن ارث را بهدر می دهد. در صورتیکه این فرزند تولد تازه نداشته باشد، این چیزیست که بطور طبیعی اتفاق می افتد. اما در صورتیکه او زمانی واضحااعتراف ایمان به مسیح کرده باشد، آنوقت پسر گمشده خوانده می شود. معنی این عبارت که "کسی منابع خود را هدر بدهد"، توضیح خوبی برای فرزندیست که خانه را ترک کرده و میراث روحانی خود را که والدین او برایش سرمایه گذاری کرده اند بباد بدهد. همة سالهای رشد کردن، تعلیم گرفتن، محبت شدن، و نگهداری شدن فراموش می شوند وقتیکه این فرزند بر علیه خدا یاغی می شود. چون یاغی گری اول بر علیه خداست، و بعد خود را بصورت یاغیگری بر علیه والدین و اقتدار آنها نشان می دهد.
توجه کنید که پدر در این مَثَل فرزندش را از ترک کردن خانه باز نمی دارد. در ضمن بدنبال او هم نمی رود که او را محافظت کند. درعوض این پدر وفادارانه در خانه می ماند و دعا می کند، و وقتیکه آن فرزند "به خود می آید" و بر می گردد، پدر منتظر است و نگاه می کند و می بیند که او بر می گردد پس می دود تا به آن فرزند خوش آمد بگوید با اینکه هنوز خیلی از او دور است.
وقتی پسران و دختران ما دنبال کار خود می روند - فرضا در سن قانونی هستند و اینکار را میکنند – و تصمیماتی میگیرند که می دانیم نتایج سخت بار می آورد، والدین باید به بچه ها اجازه بدهند که خانه را ترک کنند. آنها نباید دنبالشان بروند و یا در نتایج اعمالشان دخالت کنند. درعوض والدین باید در خانه بمانند، وفادارانه دعا کنند و منتظر علائم توبه و تغییر جهت آنها باشند. تا وقتیکه چنین شود والدین باید مشورت را پیش خود نگه دارند، یاغیگری را تائید و حمایت نکرده، و دخالت نکنند (1 پطرس 4: 15).
وقتی بچه ها به سن قانونی می رسند، آنها تنها زیر اقتدار خدا و بعد اقتدار حکومت هستند (رومیان 13: 1-7). بعنوان والدین، ما می توانیم فرزندان گمشده مان را با محبت و دعا حمایت کنیم و آماده باشیم تا وقتیکه بطرف خدا برگشتند وارد صحنه شویم. خدا اغلب از مشکلاتی که خودمان آنها را بوجود می آوریم استفاده می کند تا به ما حکمت بدهد، و این بستگی به هر شخص دارد که درست عکس العمل نشان دهد. بعنوان والدین، ما نمی توانیم فرزندانمان را نجات بدهیم – فقط خدا می تواند اینکار را بکند. تا آنوقت، ما باید مراقب باشیم، دعا کنیم، و موضوع را بدست خدا بسپاریم. این مرحله ممکن است دردناک باشد، اما وقتی بطور کتاب مقدسی با آن برخورد شود، آرامش فکر و قلب می آورد. ما نمی توانیم فرزندانمان را قضاوت کنیم، فقط خدا می تواند. در این مطلب آرامش زیادیست: "آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد؟" (پیدایش 18: 25 ب).
والدین مسیحی با داشتن پسر گمشده (دختر گمشده) چه باید بکنند؟