کتاب نحمیا
معرّفی کتاب
موضوع اصلی کتاب نحمیا، ادامهٔ مطالبی است که در کتاب عزرا شروع شده بود؛ یعنی بنای جامعهای متشکل از قوم خدا. در این زمان، معبد بزرگ ساخته شده و پرستش خدا به صورت مرتب انجام میگرفت. در چنین شرایطی بود که قوم، نیاز مبرمی به مکانی امن برای زندگی داشت. شرح واقعهٔ بازسازی دیوار اورشلیم، با وجود مخالفتهای بسیار، موضوعی است که در این کتاب بیان گردیده است.
کتاب نحمیا را میتوان به چهار قسمت تقسیم کرد:
-بازگشت نحمیا به اورشلیم برای حکمرانی بر یهودا به دستور شاهنشاه پارس.
-بازسازی دیوار اورشلیم تحت رهبری نحمیا.
-قرائت جدّی قوانین الهی و اعتراف مردم به گناهانشان.
-سایر کارهای نحمیا به عنوان حاکم یهودا.
یکی از قسمتهای مهم و درخشان کتاب، توکّل کامل نحمیا به خدا و دعاهای پیدرپی او میباشد.
بعد از بازگشت قوم از تبعید و اولین مرتبه که کلام خدا برای همگان قرائت شد، در این کتاب چنین میخوانیم: «آنگاه مردم به خانههایشان رفتند و با شادمانی خوردند و نوشیدند و آنچه را که داشتند با دیگران قسمت کردند، زیرا آنچه را که برای ایشان خوانده شده بود، فهمیدند.» (12:8)
تقسیمبندی کتاب
بازگشت نحمیا به اورشلیم 1:1-20:2
بازسازی دیوار اورشلیم 1:3-73:7
خواندن قوانین و تجدید پیمان 1:8-39:10
سایر کارهای نحمیا 1:11-31:13
اندوه نحمیا و دعای او برای قوم خود
1
1 این است گزارش کارهایی که نحمیا پسر حکلیا انجام داد:
در ماه کسلُو، در بیستمین سال سلطنت اردشیر شاهنشاه پارس، در پایتخت یعنی شهر شوش بودم.
2 حنانی، یکی از برادرانم با گروهی از سرزمین یهودا به آنجا آمدند و من از آنان دربارهٔ اورشلیم و یهودیانی که از تبعید بابل بازگشته بودند، سؤال کردم.
3 ایشان گفتند که آنانیکه زنده ماندهاند و به میهن بازگشتهاند با دشواری روبهرو هستند و بیگانگانی که در آن اطراف زندگی میکنند با حقارت به ایشان مینگرند. ایشان همچنین گفتند که دیوارهای اورشلیم هنوز ویران است و دروازههای آن از زمانی که در آتش سوخته شدهاند بازسازی نشدهاند.
4 هنگامیکه این خبر را شنیدم، نشستم و گریه کردم.
چندین روز سوگواری کردم و چیزی نخوردم و به حضور خدا دعا کردم:
5 «ای خداوند، خدای آسمانها! تو بزرگ و شگفتانگیز هستی. تو عهد خود را با امانت، با آنانی که تو را دوست دارند و فرامین تو را انجام میدهند، نگاه میداری.
6 خداوندا بر من نظر کن و دعای مرا بشنو؛ دعایی که روز و شب برای بندگانت، قوم اسرائیل میکنم. من اعتراف میکنم که ما مردم اسرائیل، مرتکب گناه شدهایم. من و نیاکانم برضد تو گناه کردهایم.
7 ما برضد تو شرارت ورزیده و فرمانهای تو را انجام ندادهایم. ما از قوانینی که توسط بندهات موسی به ما دادی پیروی نکردهایم.
8 اکنون سخنانی را که به بندهٔ خود موسی گفتی، به یادآور: 'اگر شما مردم اسرائیل، با من بیوفا باشید، شما را در میان ملّتها پراکنده خواهم ساخت،
9 امّا اگر به سوی من بازگردید و از فرمانهای من پیروی کنید، من شما را به مکانی که برای ستایش خود برگزیدهام، باز میگردانم؛ حتّی اگر در سرزمینهای دوردست پراکنده شده باشید.'
10 «ایشان بندگان و قوم تو هستند؛ تو ایشان را با نیروی عظیم و دست توانای خود رهایی دادی.
11 اکنون ای خداوند، دعای من و بندگان دیگرت را که میخواهند تو را تکریم کنند، بشنو. امروز مرا کامیاب فرما و شاهنشاه را نسبت به من مهربان گردان.»
در آن زمان من ساقی شاهنشاه بودم.