ایّوب
19
1-2 تا به کی می‌خواهید با سخنانتان مرا عذاب بدهید و دلم را بشکنید؟
بارها به من اهانت کرده‌اید
و از رفتار خود با من خجالت نمی‌کشید.
اگر من گناهی کرده باشم، ضرر آن به خودم می‌رسد
و به شما آسیبی نمی‌رساند.
شما خود را بهتر و برتر از من می‌دانید
و مصیبتهای مرا نتیجهٔ گناه من می‌پندارید.
درحالی‌که خدا این روز بد را بر سر من آورده
و به دام خود گرفتارم کرده است.
حتّی وقتی از ظلمی که به من شده است، فریاد می‌زنم
و کمک می‌طلبم،
کسی به داد من نمی‌رسد.
خدا راه مرا بسته و آن را تاریک کرده است
و امید رهایی از این وضع برای من نیست.
او عزّت و اعتبار مرا از بین برد
و هرچه که داشتم از من گرفته.
10 از هر طرف مرا خُرد نموده
و نهال آرزوهای مرا از ریشه کنده است.
11 آتش غضب خود را بر من افروخته
و مرا دشمن خود می‌شمارد.
12 لشکر خود را می‌فرستد
تا چادر مرا محاصره کنند.
13 او خانواده‌ام را از من جدا کرد
و آشنایانم را با من بیگانه ساخت.
14 خویشاوندان و دوستانِ نزدیک من، فراموشم کرده‌اند
15 و مهمان خانه‌ام مرا از یاد برده است. کنیزان خانه‌ام مرا نمی‌شناسند
و برای آنها بیگانه شده‌ام.
16 خدمتکار خود را با زاری و التماس صدا می‌کنم،
امّا او جوابم را نمی‌دهد.
17 زن من طاقت بوی دهان مرا ندارد
و برادرانم از من بیزار هستند.
18 حتّی بچّه‌ها با حقارت به من می‌نگرند و مسخره‌ام می‌کنند.
19 دوستان صمیمی‌ام از من نفرت دارند
و کسانی را که دوست می‌داشتم، از من روی‌گردان شده‌اند.
20 از من فقط پوست و استخوان باقیمانده است
و به سختی از مرگ گریخته‌ام.
21 شما دوستان من هستید، بر من رحم کنید،
زیرا دست خدا مرا به این روز انداخته است.
22 چرا شما هم مانند خدا مرا عذاب می‌دهید؟
چرا مرا به حال خودم نمی‌گذارید؟
23 ای کاش سخنان مرا کسی به یاد می‌آورد
و در کتابی می‌نوشت
24 و یا با قلم آهنین آنها را بر سنگی حک می‌کرد،
تا برای همیشه باقی بمانند.
25 امّا می‌دانم که نجات‌دهندهٔ من در آسمان است
و روزی برای دفاع من به زمین خواهد آمد.
26 یقین دارم که حتّی پس از آن که گوشت
و پوست بدنم بپوسند، خدا را می‌بینم.
27 او برای من بیگانه نیست.
او را با همین چشمان خود خواهم دید.
28 وقتی گفتید: «چگونه او را عذاب دهیم؟»
از حال رفتم. شما می‌خواستید با بهانه‌ای مرا متّهم سازید.
29 پس از شمشیر مجازات خدا بترسید
و بدانید که روز داوری خدا در انتظار شماست.